گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
احتجاج حضرت أمیر علیه السّلام بر گروه زیادي از مهاجر و انصار با کلامی شیوا پیرامون فضیلت خود با استناد به احادیث نبويّ
اشاره






( احتجاج حضرت أمیر علیه السّلام بر گروه زیادي از مهاجر و انصار با کلامی شیوا پیرامون فضیلت خود با استناد به احادیث نبويّ ( 1
-56 از سلیم بن قیس نقل است که گفت: در ایّام خلافت عثمان بن عفّان، گروهی از مهاجرین و انصار را دیدم که در جانبی از
مسجد النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله نشسته بودند و حضرت علیّ علیه السّلام در گوشهاي از مسجد جلب توجّه میکرد، آن حلقه در
فضائل و امتیازات خودشان بحث میکردند، تا اینکه به قریش و فضل و سابقه و هجرت آن پرداخته و استناد به گوشهاي از
مردم همه پیروان قریشند و ایشان پیشواي » : و نیز « رهبران از قبیله قریشند » : فرمایشات پیامبر در فضل آنان نمودند که فی المثل فرموده
هر که » : و نیز ،« نیرو و قوّت هر مرد قرشی مانند دو مرد غیر قرشی است » : و نیز ،« به قبیله قریش دشنام مدهید » : و نیز ،« عرب میباشند
و از مهاجرین سخن به میان آمد، و آنچه در شأن ایشان در قرآن ] .« قصد خواري و ذلّت قریش را نماید خداوند او را خوار سازد
آمده و آنان را بر انصار مقدّم داشته، و خلاصه هر ستایشی که خداوند عزّ و جلّ در قرآن و نیز فضیلتی که در کلام رسول خدا
1) تا اینکه ذکر فضل و سابقه و نصرت انصار به میان آمد، و ) صلّی اللَّه علیه و آله آمده ذکر کردند]. ص: 301
انصار محلّ راز و سرّ و » : آنچه در قرآن از ایشان ستایش شده، و آنچه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در فضیلت ایشان فرموده [همچون
و: ،« هر که انصار را دوست بدارد خدا نیز او را محبوب دارد، و هر که به ایشان بغض ورزد مبغوض خداوند شود » : و « امانت منند
اگر تمام مردم به گروههاي مختلف داخل شوند من به گروه انصار » : و « هیچ فرد مؤمنی به خدا و پیامبر به انصار بغض نمیورزد »
عرش خداوند از » : و در ادامه اشاره به مدح رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در تشییع جنازه سعد بن معاذ نمودند که فرمود .[« میروم
و هنگامی که از یمن پارچههایی نزد آن حضرت آوردند که موجب شگفتی همگان شد فرمود: « مرگ سعد به لرزه در آمد
و نیز در فضل حنظلۀ بن أبی عامر که ملائکه او را غسل دادند، و از ،« پارچههاي سعد بن معاذ در بهشت از تمام آنها زیباتر است »
عاصم بن ثابت که زنبوران جنازه او را از قصد سوء دشمن محافظت کردند. و سپس هر کدام از افراد برجسته خود را اسم بردند که
فلانی از ما است! فلانی از ما است. و قریش گفت: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از ما است، حمزه از ما است، جعفر از ما است،
صفحه 97 از 184
عبیدة بن الحارث و زید بن حارثه و أبو بکر و عمر و سعد و أبو عبیده و سالم و عبد الرّحمن بن- عوف همه از ما میباشند.
1) و هیچ فرد معروفی را از قلم نینداخته و همه را ذکر نمودند. و در آن حلقه بیش از دویست مرد نشسته ) ص: 302
بودند، و در میان ایشان علیّ بن ابی طالب علیه السّلام و سعد بن ابی وقّاص و عبد الرّحمن بن عوف و طلحه و زبیر و عمّار و مقداد
و أبو ذرّ و هاشم بن عتبه و عبد اللَّه بن- عمر و حسن و حسین علیهما السّلام و ابن عبّاس و محمّد بن ابی بکر و عبد اللَّه بن جعفر
همه و همه حضور داشتند. و از انصار: ابیّ بن کعب و زید بن ثابت و أبو أیّوب انصاريّ، و أبو هیثم بن تیّهان، و محمّد بن سلمه، و
قیس بن سعد بن عباده، و جابر بن عبد اللَّه انصاريّ، و انس بن مالک، و زید بن ارقم و عبد اللَّه بن ابی اوفی و أبو لیلی و فرزندش
عبد الرّحمن کنارش نشسته بود، پسر بچّه سپیدروي بلند قامت بیریشی بود، در این هنگام أبو الحسن بصريّ بهمراه فرزندش حسن-
که او نیز پسر بچّه سپیدروي میانه قدّي بود- وارد شد، و من به این دو غلام نگریسته و نتوانستم بگویم کدامیک خوشروتر است جز
آنکه حسن بزرگتر و بلند بالاتر بود. و تمام آن جماعت در بحث فرو رفته بودند و این گفتار از صبح تا هنگام زوال ادامه داشت، و
عثمان بن عفّان در خانه خود غافل و بیخبر از گفتار و سخنان آن گروه نشسته بود، ص: 303 و علیّ بن ابی طالب
علیه السّلام تنها به این مذاکرات گوش داده نه او و نه هیچ یک از اهل بیتش سخنی نمیگفت، و جمعیّت به جانب آن حضرت
متوجّه شده و گفتند: اي أبو الحسن چه چیز شما را از سخن گفتن باز داشته؟ ( 1) فرمود: همه شما دو گروه مهاجر و انصار هر چه از
فضائل خواستید گفتید، و همه بجاي خود درست و صحیح بود، ولی از همه شماها میپرسم که این فضائل و نیکوئیها و مقاماتی را
که مذاکره نمودید آیا از جانب خود شماها و از ناحیه عشیره و قبیله خودتان بوده است یا از ناحیه دیگري؟ گفتند: البتّه از جانب
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و اهل بیت او میباشد که خداوند متعال به واسطه آن حضرت این همه فضیلت و شرافت را به ما
عطا فرموده است. أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: راست گفتید، اي گروه قریش و مهاجر و انصار، آیا به این نکته پی بردهاید که
همه این خیرات که از دنیا و آخرت به آن رسیدید تنها به واسطه ما خاندان بوده است و بس؟ چرا که پسر عموي من رسول گرامی
من و اهل بیت من چهارده هزار سال پیش از خلقت آدم انواري بودیم، ص: » : اسلام صلّی اللَّه علیه و آله فرموده
304 و چون خداوند متعال آدم را آفرید انوار ما را در صلب او قرار داده و وي را به زمین فرستاد، و سپس به صلب حضرت نوح
علیه السّلام منتقل شدیم، و بعد از جریان طوفان و بعدها هنگامی که حضرت إبراهیم علیه السّلام را در آتش انداختند این نور در
صلب او بود و پیوسته از اصلاب پاك به ارحام طاهره منتقل میگشتیم، و در سلسله نسب و اجداد و جدّات ما واقعه زنائی بهم
نرسیده است!. ( 1) در اینجا اهل سابقه و اهل بدر و اهل احد همگی گفتند: آري این سخنان را ما از خود رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله نیز شنیدهایم. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که من نخستین کسی هستم که به خدا و رسول او
ایمان آوردم؟ گفتند: همین طور است. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که خداوند در چندین آیه از کتاب خود
سابق را نسبت به متأخّر فضیلت و برتري داده است و هیچ کسی از امّت در اسلام و تقدیم ایمان از من سبقت نجسته؟ گفتند: همین
طور است. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید وقتی آیات: وَ السَّابِقُونَ ص: 305 الْأَوَّلُونَ مِنَ
الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ و وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ نازل شد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از آنها سؤال شده و فرمود:
این آیات در باره انبیاء و اوصیاي آنان نازل شده، و من افضل انبیاء و رسولان خداوند هستم و علیّ بن ابی طالب وصیّ من افضل »
گفتند: همین طور است. ( 1) فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید آنجا که آیات: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ؟« اوصیاء میباشد
أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ
راکِعُونَ و وَ لَمْ یَتَّخِ ذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَ ۀً نازل شد مردم پرسیدند: اي رسول خدا، آیا این آیات فقط
مخصوص برخی از مؤمنان است یا تعلّق به همه مردم دارد؟ خداوند پیامبر را مأمور فرمود تا ولات امر آنان را معیّن فرماید و همان
گونه که نماز و زکات و روزه و حجّ را براي آنان گفته است ولایت را نیز بر ایشان تفسیر نماید، و آن حضرت در روز غدیر خمّ
صفحه 98 از 184
اي مردم خداوند مرا مأمور به انجام کاري فرموده که سینهام تنگ شده و » : مرا نصب فرمود. سپس خطبهاي بدین شرح ایراد نمود که
گمان بردهام ص: 306 که مردم مرا تکذیب نمایند و پروردگار مرا فرموده که یا ابلاغ رسالت کنم و گر نه مرا
( یعنی همه جمع شوند) سپس این خطبه را ایراد فرمود که: ( 1 ) « ال ّ ص لاة جامعۀ » سپس منادي را امر فرمود که ندا کند « عذاب نماید
اي مردم آیا تصدیق میکنید که خداوند عزّ و جلّ مولاي من است و من مولاي مؤمنین هستم و من از ایشان به خودشان برترم؟
هر که من مولاي او میباشم همانا علیّ مولاي او » : گفتند: آري اي رسول خدا. فرمود: اي علی برخیز، من نیز برخاستم و فرمود
پس سلمان برخاسته و گفت: اي رسول خدا ولایت او چگونه .« است، خداوندا دوستارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار
ولایی است؟ فرمود: ولایت او همچون ولایت من است، پس هر که من از خودش به او برترم علیّ نیز از نفس او به خودش برتر
است، پس خداوند آیه: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ، وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی، وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً را نازل فرمود، و رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و آله تکبیر فرستاده و گفت: اللَّه اکبر بر کمال نبوّت و دین خدا: ولایت علی پس از من. پس أبو بکر و عمر برخاسته
گفتند: اي رسول خدا، این آیات فقط مخصوص علیّ نازل شده است؟ پیامبر فرمود: آري در باره او و اوصیاي من تا روز قیامت
نازل شده است. ص: 307 آن دو گفتند: اي رسول خدا براي ما آنان را بیان بفرما. ( 1) فرمود: علیّ برادر و وزیر و
وارث و وصیّ و جانشین من در امّتم میباشد، او مولی و سرپرست همه مرد و زن مؤمن پس از من است، سپس فرزندش حسن، بعد
حسین، سپس نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگري، قرآن با ایشان است و ایشان با قرآنند، نه ایشان از قرآن جدا شوند و نه
قرآن از آنان فارق گردد تا بر حوض نزد من آیند. اهل مجلس همگی گفتند: همین طور است، همه اینها را ما شنیدهایم و بر آن
شاهد بودیم. و برخی گفتند: بطور کلّی این مطالب به خاطر ما هست ولی همهاش را بخاطر نداریم، و این گروه که بخاطر دارند از
افراد صالح و فاضل ما میباشند. پس أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: راست گفتید، همه مردم در حفظ مطالب یکسان نیستند. شما
را به خدا سوگند هر که این سخنان را از پیامبر بخاطر دارد برخاسته و به آن خبر دهد!. پس زید بن ارقم، براء بن عازب، أبو ذرّ، و
مقداد و عمّار برخاسته و گفتند: شهادت میدهیم که این سخنان را از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در حالی که بر منبر بود و تو
اي مردم خداوند مرا مأمور فرموده که امام شما و وصیّ و جانشین خود را برایتان معیّن » : در کنار او بودي این گونه فرموده که
نمایم، همو که خداوند طاعت او را در کتابش بر أهل ایمان واجب فرموده، ص: 308 و آن را قرین طاعت خود و
من ساخته، و شما را امر به ولایت او ساخته، و من از ترس طعن اهل نفاق و تکذیبشان ابتدا مراجعت نمودم ولی خدا مرا فرمود یا
ابلاغ کن یا عذابت میکنم. ( 1) اي مردم، خداوند شما را در قرآن امر به نماز نمود و من نیز آن را بیان داشتم، و نیز زکات و روزه
و حجّ و من تمام آنها را توضیح داده و براي شما تفسیر نمودم، حال شما را امر به ولایت نموده و شهادت میدهم که ولایت مختصّ
این فرد- و دست مبارکش را بر دست علیّ گذارد- است، سپس از آن دو فرزند او است، سپس از آن اوصیاي پس از ایشان از
فرزندان اوست، از قرآن جدا نشوند و قرآن نیز از ایشان فارغ نشود تا بر حوض نزد من آیند، اي مردم، امام و هادي و دلیل و راهنما
و مفزع و ملجأ شما را مبیّن و معیّن و آشکار گردانیدم، و او برادر من علیّ بن ابی طالب؛ و در میان شما به منزله من است، پس در
تمام مسائل دینی از او پیروي نموده و در جمیع کارها از او اطاعت کنید، زیرا نزد او تمام علم و حکمتی است که خداوند به من
آموخته است، پس از او پرسش و سؤال کنید و از او و اوصیاي پس از او بیاموزید و یاد گیرید، و ایشان را تعلیم مدهید و هیچ کس
پس از نقل ،« را بر آنان مقدّم مدارید و از ایشان جا نمانید و تخلّف مکنید، زیرا ایشان پیوسته با حقّ بوده و حقّ ملزم به ایشان است
1) سلیم بن قیس گفت: سپس حضرت علیّ علیه السّلام فرمود: اي ) این کلام از پیامبر آن گروه نشستند. ص: 309
مردم، آیا تصدیق میکنید که خداوند پس از نزول آیه: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً من و
بار خدایا! اینان اهل بیت و گوشت تن » : فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را جمع نموده و بر ما کسا و شمدي فدکی کشیده و فرمود
منند، آزار و ناراحتی و زحمت اینان موجب زحمت و آزار و اذیّت من است، پس رجس و آلودگی را از وجود اینان زائل نموده و
صفحه 99 از 184
امّ سلمه با شنیدن این کلمات نزدیک کساء آمده و عرض کرد: من نیز [از اهل کساء میباشم]؟ فرمود: تو بر ،«! آنان را تطهیر فرماي
خیري، ولی این آیه فقط در شأن من و برادرم علیّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم، و نه تن دیگر از فرزندان حسین نازل شده است، و
کسی را در آن اشتراکی نیست. جماعت با شنیدن این سخن یکپارچه گفتند: گواهی میدهیم که امّ سلمه این مطلب را براي ما نقل
نموده، و وقتی از خود رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله جویا شدیم همانند امّ سلمه نقل فرمود. سپس حضرت أمیر علیه السّلام فرمود:
شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که هنگام نزول آیه مبارکه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، سلمان از
افراد مأمور به » رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله پرسید که آیا این آیه جنبه خصوصی دارد یا عامّ؟ فرمود: ص: 310
همگی گفتند: همین ؟« آن تمام مؤمنین میباشند، و منظور از صادقین برادر من علیّ بن ابی طالب و اوصیاي پس از او تا روز قیامتند
طور است. ( 1) فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که چون در غزوه تبوك رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مرا
مدینه جز به من و تو » : خلیفه خود در مدینه منصوب کرد و من عرض کردم براي چه مرا در مدینه میگذاري؟ آن حضرت فرمود
؟« روي خوش نمیبیند، و جایگاه تو در نزد من همچون منزلت هارون است نزد موسی جز آنکه پس از من پیامبري نخواهد بود
همگی گفتند: همین طور است. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که هنگام نزول آیه مبارکه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ تا آخر سوره حجّ، سلمان از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله پرسید این
افرادي که شما بر ایشان گواهی و آنان بر مردم کیانند؛ همانها که برگزیده خداوند شده و در کار دین هیچ سختی و حرجی بر آنان
سلمان گفت: براي ما بیان ،« از میان امّت فقط اشاره به سیزده نفر دارد » : نگذارده و پیرو آئین پدرتان إبراهیم میباشند؟ فرمود
همگی گفتند: همین طور است. الاحتجاج، ؟« من و برادرم علی و یازده نفر از اولاد من میباشند » : فرمائید اي رسول خدا، پس فرمود
1) فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا تصدیق میکنید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله خطبهاي بدین شرح ایراد ) ج 1، ص: 311
اي مردم، من در میان شما دو چیز با ارزش و مهمّ به ودیعه میگذارم، کتاب خدا و عترت خودم که اهل بیت منند، پس » : فرمود که
اگر شما دست تمسّک به آن دو زنید دچار ضلالت و گمراهی نگردید، زیرا حضرت لطیف خبیر مرا باخبر ساخته و پیمان بسته که
در اینجا عمر غضبناك برخاسته و گفت: اي ،« آن دو تا وقتی که در حوض بروز قیامت بر من وارد شوند از هم جدا نخواهند شد
رسول خدا، آیا منظور تمام اهل بیت شمایند؟ فرمود: نه، مقصود من خلفاء و اوصیاي من هستند که اوّلین ایشان علی است که وزیر
و خلیفه من و سرپرست هر زن و مرد مؤمن پس از من است، و پس از او فرزندانم حسن و حسین، سپس نه تن از فرزندان پسرم
حسین باشند، یکی پس از دیگري تا هنگامی که نزد حوض به من برسند، آنان اوصیاي من و شهداي بر خلق و حجّتهاي خداوند و
معادن حکمت، و خزّان علم پروردگار جهان هستند، هر که از ایشان اطاعت کند از خداوند اطاعت نموده و هر که معصیت آنان را
همگی گفتند: همین طور است. سپس کار سؤال و منا شده و قسم دادن آنان از جانب حضرت ؟« کند خدا را معصیت کرده است
أمیر علیه السّلام ادامه یافت، تا آنجا که هیچ سؤالی نماند جز آنکه همه را بر صدق آن به ذات خداوند سوگند داده و تصدیق
گرفت ص: 312 تا آنکه بیشتر مناقب خود و آنچه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در شأن او فرموده بیان داشت و همه
خدایا بر این مردم شاهد » : جماعت آن موارد را تصدیق نموده و بر حقّانیّت آن گواهی دادند. ( 1) سپس هنگام ختم کلام گفت
و آنان گفتند: خدایا شاهد باش که ما جز آنچه خود از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله شنیده یا توسّط افراد مطمئنّ که آن را از ،« باش
هر که پندارد با بغض به علیّ میتواند » : آن حضرت شنیدهاند نقل نکردیم. فرمود: آیا این حدیث نبوي را تصدیق میکنید که فرمود
و دست مبارك خود را بر سر من نهاد، و فردي پرسید: این چگونه است؟ فرمود: « مرا دوست بدارد؛ دروغ گفته و مرا دوست ندارد
زیرا او از من است و من از اویم، هر که او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر که مرا دوست بدارد بیشکّ خداوند را دوست »
داشته است، و هر که او را مبغوض بدارد نسبت به من اظهار بغض کرده، و هر که نسبت به من بغض ورزد نسبت به خداوند اظهار
وقتی کلام بدینجا رسید قریب به بیست نفر از برجستگان دو قبیله گفتند: آري همین طور است، و الباقی ؟« بغض نموده است
صفحه 100 از 184
جماعت ساکت ماندند. حضرت علیّ أمیر المؤمنین علیه السّلام به جماعت ساکت فرمود: چرا ساکت و خموش ماندید؟ گفتند: این
گروهی که نزد ما شهادت دادند از افراد موثّق در گفتار ص: 313 و فضل و سابقهاند. حضرت أمیر علیه السّلام
گفت: بار خدایا بر آنان گواه باش. ( 1) در اینجا طلحۀ بن عبید اللَّه که او را سیاستمدار قریش میگفتند معترضانه گفت: با ادّعاي
خلافت أبو بکر و تصدیق یارانش چه کنیم؛ در آن روز که شما را با آن شدّت در حالی که بر گردنتان ریسمانی انداخته و همگی
أصحاب به شما گفتند: بیعت کن و شما در آن مقام حجّت خود را بر ایشان تمام نمودید و أبو بکر مدّعی شد که از رسول خدا
و آن را « خداوند منع میکند از اینکه نبوّت و خلافت را در ما اهل بیت جمع نماید » : صلّی اللَّه علیه و آله شنیده است که فرموده
عمر و أبو عبیده و سالم و معاذ تصدیق کردند؟ سپس افزود: تمام آنچه شما فرموده و بدان احتجاج نمودید از سابقه و فضل همه و
همه حقّ است و ما بدان اعتراف میکنیم ولی بطوري که این چهار نفر نیز روایت گذشته را تصدیق نمودند خلافت در خانواده
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله قرار نخواهد گرفت. حضرت أمیر علیه السّلام پس از شنیدن این کلام غضبناك از گفته طلحه پرده
از رازي برداشته و به بیان گفتار نامفهومی از عمر به هنگام مرگ پرداخته و خطاب به طلحه فرمود: به خدا سوگند که هیچ
صحیفهاي به هنگام ملاقات خداوند در روز قیامت در نزد من محبوبتر از صحیفهاي نیست که در آن چهار نفر از مخالفین پیامبر در
کعبه هم قسم شده ص: 314 و پیمان بستند که پس از مرگ پیامبر علیه من با هم متّحد شوند تا مانع رسیدن خلافت
به من شوند. ( 1) و دلیل بر بطلان شهادت آنان و آنچه تو گفتی اي طلحه بخدا سوگند همان فرمایش پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در
پس چگونه میشود ،« هر که من از خودش به او برترم علیّ نیز از نفس او به خودش برتر است » : روز غدیر خمّ است که فرمود
جایگاه تو در نزد من » : کسانی که من از ایشان برترم بر من أمیر و حاکم باشند؟ و نیز این فرمایش پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله که
من در میان » : و چنانچه استثنایی غیر از نبوّت بود فرموده بود. و نیز این فرمایش که « همچون منزلت هارون است نزد موسی جز نبوّت
شما دو چیز به ودیعه میگذارم، کتاب خدا و عترت خودم که اهل بیت منند، پس اگر شما دست تمسّک به آن دو زنید دچار
ضلالت و گمراهی نگردید، و ایشان را تعلیم مدهید و هیچ کس را بر آنان مقدّم مدارید و از ایشان جا نمانید و تخلّف مورزید، زیرا
ایشان از شما داناترند، و شایسته است که خلیفه جز داناترین ایشان به قرآن و سنّت نباشد، همچنان که خداوند فرموده: أَ فَمَنْ یَهْدِي
و نیز فرموده: إِنَّ اللَّهَ ،«1» إِلَی الْحَقِ ص: 315 أَحَ قُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّي إِلَّا أَنْ یُهْدي فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
و رسول خدا صلّی اللَّه علیه ،«3» و نیز: ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ ،«2» اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَۀً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ
هیچ امّتی اختیار امور خود را با وجود فرد عالم و دانا به کسی واگذار نکند جز آنکه پیوسته کارشان به انحطاط » : و آله فرموده است
و آیا ولایت جز همان امارت است؟ ( 1) و از جمله دلائل کذب و بطلان ،« و تزلزل گذاشته تا هنگامی که خطایشان را جبران کنند
روایت گذشته این است که شماها خودتان در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله پس از توصیههاي آن حضرت به من به عنوان
أمیر المؤمنین سلام کردید، و از جمله حجّتهاي بر ایشان و بر تو بطور خاصّ و بر اینکه با تو است یعنی زبیر، و بر امّت، و بر سعد ابن
ابی وقّاص، و ابن عوف، و بر این خلیفهاتان یعنی عثمان این است که: اي گروه شوري ما و شما همه زندهایم و میبینید که عمر مرا
است، و مگر نتیجه آن جز خلافت « عدم جمع نبوّت و خلافت در اهل بیت » در جمع شوري قرار داده، و این خلاف و ردّ حدیث
است؟ و اگر فکر میکنید که این شوري براي غیر امارت است پس براي عثمان خلافتی نباشد، و در این صورت فقط ما را گفته که
ص: 316 در کاري غیر از خلافت مشاوره کنیم، و اگر شوري براي تعیین خلیفه است پس براي چه مرا میان شما
داخل نمود؟ بلکه باید اخراج میکرد، و نیز گفت که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله اهل بیت خود را از منصب خلافت خارج
نموده و باخبر ساخت که ایشان را در آن هیچ نصیبی نیست؟ و براي چه عمر وقتی یک یک ما را فراخواند به فرزندش عبد اللَّه
چیزي گفت و او اینجا حاضر است، تو را به خدا سوگند اي عبد اللَّه که بگویی وقتی خارج میشدي به تو چه گفت؟ ( 1) عبد اللَّه
گفت: حال که مرا به خدا قسم دادي او گفت: اگر جماعت شوري از اصلع قریش (یعنی حضرت أمیر علیه السّلام) پیروي کنند
صفحه 101 از 184
ایشان را به راه راست و روشن رهنمایی کرده و کتاب خدا و سنّت پیامبر را در میان مردم اقامه خواهد کرد. فرمود: اي پسر عمر تو
به او چه گفتی؟ گفت: گفتم: چه چیز مانع شما است که او را خلیفه نمایی؟ فرمود: و او چه پاسخ داد؟ گفت: سخنی گفت: که
جنبه خصوصی دارد. حضرت أمیر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آن مطلب را در زمان حیات خود به من گفته
بود، سپس در شبی که پدرت وفات نمود نیز در خواب به من فرمود، و هر که آن حضرت را در خواب ببیند چنان است که در
1) عبد اللَّه گفت: شما را از چه مطالبی آگاه فرمود؟ حضرت علیه السّلام ) بیداري رؤیت نموده باشد. ص: 317
فرمود: تو را بخدا سوگند میدهم که اگر همان بود مرا تصدیق کنی! گفت: در این صورت سکوت نمایم. فرمود: وقتی از عمر
پرسیدي چه چیز مانع شما است که او را خلیفه نمایی گفت: آن صحیفهاي که میان خود نگاشته و در کعبه عهد نمودیم. با شنیدن
این کلام عبد اللَّه سکوت کرد و حضرت أمیر علیه السّلام فرمود: تو را به حقّ رسول خدا سوگند که از جواب من ساکت نشده و
آنچه حقیقت است بیان نمائی! سلیم بن قیس گوید: در این حال ابن عمر را دیدم گریه در گلوي او مختنق گشته از هر دو چشمش
اشک روان شد. سپس آن حضرت روي به طلحه و زبیر و ابن عوف و سعد نموده و فرمود: چنانچه این پنج نفر یا چهار نفر بر رسول
خدا صلّی اللَّه علیه و آله دروغ بسته باشند دیگر ولایت ایشان بر شما جایز نیست، و چنانچه راست گفته باشند جایز نیست که شما
پنج نفر مرا در امر شوري داخل نمایید، زیرا این کار خلاف رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بوده و ردّ بر آن حضرت میباشد.
1) سپس روي به مردم نموده و فرمود: مرا از منزلتی که در نزد شما دارم و آنچه بدان شناخت دارید ) ص: 318
آگاه کنید که آیا صادق هستم یا دروغگو؟ گفتند: راست گویی، نه به خدا سوگند ما هیچ دروغی از تو نشنیدهایم؛ نه در دوران
جاهلیّت و نه در دوران اسلام. فرمود: پس به خدایی سوگند که ما اهل بیت را به نبوّت و خلافت گرامی داشته، و محمّد صلّی اللَّه
علیه و آله را از میان ما به نبوّت قرار داد و پس از او ما را به امامت اهل ایمان اکرام فرمود که جز ما هیچ کس نمیتواند از آن
حضرت تبلیغ کند، و مقام امامت و خلافت تنها در میان ما به اصلاح رسد، و خداوند هیچ کسی را در امر ولایت با ما شریک و ذي
نصیب نگردانیده، و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله خاتم الأنبیاء است؛ و پس از او هیچ نبیّ و رسولی نیست، و تا روز قیامت مسأله
نبوّت بدو ختم شده است، و خداوند ما را پس از آن حضرت خلفاي زمین و گواهان بر خلق خود قرار داده است، و طاعت ما را در
کتاب خود واجب ساخته و در چندین آیه ما را قرین خود و پیامبرش فرموده، پس خداوند عزّ و جلّ در قرآن، محمّد را نبیّ؛ و ما را
از پس وي خلفاء قرار داده است، سپس خداوند تبارك و تعالی رسول خود را مأمور رساندن آن به امّت ساخته، و آن حضرت نیز
طبق فرمان به ایشان رسانید، ص: 319 بنا بر این کدامیک از ما به جانشینی رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله
شایستهتریم؟ در حالی که شما خود از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله- وقتی مرا به ابلاغ سوره برائت به مکّه فرستاد- شنیدید که
شما را به خدا سوگند آیا این سخن را از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و ،« جز مردي از من کسی نمیتواند آن را ابلاغ نماید » : فرمود
آله شنیدید! گفتند: آري شنیدیم، گواهی میدهیم که ما این سخن را هنگام فرستادن شما براي ابلاغ سوره برائت از آن حضرت
شنیدیم. ( 1) أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: این فردي که شما الحال خلیفه میکنید قادر نیست بلکه صلاحیت نداشته و مورد
وثوق نیست که صحیفهاي هر چند در عرض و طول چهار انگشت را از هیچ فردي علی الخصوص از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله به
امّت ابلاغ نماید تا چه رسد به امامت تمام ملّت! و جز من هیچ کسی قادر به تبلیغ احکام دین رسول خدا نیست. پس کدامیک از ما
به مجلس و جایگاه پیامبر که فرستاده خدا است شایستهتر میباشد؛ یا از این جماعت حاضر در مجلس؟ طلحه گفت: ما این مطلب
را از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیدهایم، پس چگونگی این مطلب که جز تو کسی صلاحیت تبلیغ از آن حضرت ندارد را
فرد حاضر به فرد غایب رسانده و تبلیغ » : براي ما تفسیر نما؟ حال اینکه بارها و بارها در سخنان آن حضرت شنیده شده که میفرمود
خدا روشن کند چهرهاي را که گفتارم را شنیده و بخاطر بسپارد ص: » : نیز در عرفه در حجّ وداع نیز فرمود ،« کند
320 سپس به دیگري رسانده و تبلیغ کند، پس چه بسا حامل فقهی که فاقد آگاهی است، و چه بسا حامل فقهی که به فقیهتر از خود
صفحه 102 از 184
میرساند، سه چیز است که قلب فرد مؤمن در آنها دچار غلول و خیانت نشود: اخلاص عمل براي خدا، و خیرخواهی براي والیان
باید حاضر به » : و نیز در چندین مکان فرموده « امر، و ملازمت جماعت ایشان، چرا که دعوت والیان محیط است به همه مردمان
1) پس أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: این مطلب شما مربوط به آن فرمایش رسول خدا صلّی اللَّه ) .« غایب رسانده و تبلیغ کند
اي مردم، من در میان شما دو چیز به ودیعه » : علیه و آله است که در غدیر خمّ و در حجّ وداع به روز عرفه؛ در آخر آن خطبه که
میگذارم، کتاب خدا و عترت خودم که اهل بیت منند، پس اگر شما دست تمسّک به آن دو زنید دچار ضلالت و گمراهی
نگردید، زیرا حضرت لطیف خبیر مرا باخبر ساخته و پیمان بسته که آن دو تا وقتی که در حوض بروز قیامت بر من وارد شوند از هم
جدا نخواهند شد؛ مانند این دو انگشت سبّابه و ابهام من، زیرا که یکی از آن دو جلوي دیگري است، پس دست تمسّک به آن دو
زنید تا نه گمراه شده و نه دچار لغزش گردید، و ایشان را تعلیم مدهید و هیچ کس را بر آنان مقدّم مدارید و از ایشان جا نمانید و
هر آینه خداوند عامه مردم را امر فرمود که ص: 321 وجوب اطاعت از .« تخلّف مورزید، زیرا ایشان از شما داناترند
ائمّه آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و حقّانیّت آن را به همگان رسانده و تبلیغ کنند، و جز در آن دو مورد؛ تبلیغ دیگري را از مردم
نخواست، و تنها عامه را مأمور تبلیغ عامه ساخته تا حجّت بر کسی که تمام مطالب از پیامبر بدو نرسیده تمام باشد، ( 1) اي طلحه مگر
اي برادرم، جز تو کسی دین » : یادت نیست که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در حالی که شما بدان گوش میدادید به من فرمود
پس ؟« مرا ادا نمیکند و ذمّهام را بري نمیسازد، و تنها تو دین و غرامت مرا پرداخت نموده و بر اساس سنّت من جنگ خواهی کرد
چون أبو بکر به خلافت رسید، ظاهرا دین پیامبر را ادا نمود و وعدههایش را عملی ساخت و تمام شما از او پیروي نمودید با اینکه به
شما گفته بود جز من کسی قادر به این کار نخواهد بود و آنها که أبو بکر پرداخت اداي دین او نبود و عمل نمودن به وعدههایش
نبود، و هر آینه پرداخت آن دیون و عمل به آن وعدهها کاري است که آن حضرت را بري سازد، و فقط مأموریت تبلیغ از پیامبر و
جامه عمل پوشاندن به تمام آنها از عهده امامانی ساخته است که خداوند در قرآن اطاعت از آنان را واجب ساخته و دستور به
ولایت ایشان داده است، همانها که اطاعت ایشان قرین اطاعت خداوند بوده و عصیان و مخالفت با ایشان معصیت خداوند میباشد.
1) طلحه گفت: خیالم را راحت کردي، تا حال به معنی این کلام پیامبر نرسیده بودم تا اینکه برایم تفسیر ) ص: 322
فرمودي، اي أبو الحسن خدا از تمام امّت محمّد به تو جزاي بهشت عطا فرماید، چیز دیگري است که میخواهم از شما بپرسم، یادم
اي مردم، من پیوسته مشغول غسل و کفن و دفن پیامبر بودم و پس از آن » : هست که شما پارچه بستهاي را در آورده و گفتی
ولی ،« سرگرم جمعآوري قرآن بودم، پس این قرآنی است که به صورت مجموع و عاري از هر افتادگی پیش روي شما است
مکتوب و جمعآوري شما را ندیدم، و یادم هست که عمر از تو آن قرآن را خواست ولی شما جواب منفی دادید، و پس از آن عمر
قانونی گذراند که اگر دو نفر بر آیهاي که نوشتهاند شهادت میداد مکتوب مینمود و در صورت شهادت یک نفر آن را به تأخیر
انداخته و کتابت نمیکرد. و در آن اثنا عمر گفت- و من به آن گوش میدادم- که: در روز یمامه گروهی را مقتول گردانیدند که
همه ایشان قاري قرآن به قرائتی خاصّ بود که جز ایشان کسی قرآن بدان صورت نمیخواند، و عثمان در آن جمعی که قرآن
کتابت میکردند از آن مجلس برخاست و بیرون رفت و گوسفندي بدان جا آمده صحیفه و کتابی را که مینوشتند خورد و آن از
بین رفت، و خود شنیدم که عمر و اصحابش که کتابت آنان را جمع میکردند ص: 323 میگفتند که: سوره
احزاب معادل سوره بقره، و سوره نور یک صد و شصت آیه و سوره حجر یک صد و نود آیه میباشد؛ ماجرا از چه قرار بود؟ و
خدا رحمتت کند چه چیز مانع از آن شد که قرآن خود را بر مردم عرضه داري، در حالی که عثمان وقتی جمعآوري قرآن عمر را
گرفت آن را بصورت یک مجموع گرد آورده و مردم را به سوي قرائتی واحد سوق داد، و مصحف ابیّ بن کعب و ابن مسعود را
پاره پاره ساخته و سوزانید؟ ( 1) حضرت أمیر علیه السّلام فرمود: اي طلحه، هر آیهاي که خداوند عزّ و جلّ بر محمّد صلّی اللَّه علیه و
آله نازل فرمود به خطّ من و املاي آن حضرت نزد من محفوظ است، هر حلال و حرام و حدّ و حکمی از آن و خلاصه هر آنچه که
صفحه 103 از 184
امّت تا روز قیامت بدان نیازمندند نزد من کتابت شده به املاء پیامبر و خطّ من موجود است، حتی دیه خراشیدن صورت. طلحه
گفت: یعنی هر چیز کوچک یا بزرگ یا خاصّ یا عام تا روز قیامت نزد تو مکتوب است؟ فرمود: آري، و جز آن نیز رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و آله به هنگام مریضی از روي سرّ هزار باب از ص: 324 علم بر من گشود که هر یک باب آن کلید
هزار باب دیگر از علم است، و چنانچه امّت اسلام پس از وفات پیامبر از من پیروي کرده و اطاعت مینمود از بالاي سر تا زیر پا از
تمام مزایا برخوردار میشد، اي طلحه، مگر تو یادت نیست که آن حضرت در زمان مریضی تقاضاي دوات و کاغذ و شانه نمود تا
مبادا بعد از او امّت به گمراهی افتند، و رفیقت (عمر) وقیحانه گفت: رسول خدا هذیان میگوید!! و با این کلام پیامبر به خشم آمده
و دست از آن کار کشید؟ گفت: آري من حاضر بودم. ( 1) فرمود: وقتی شما خارج شدید پیامبر مرا از مضمون آنچه میخواست
بنویسد و جماعت عامه را بر آن گواه بگیرد باخبر ساخت که جبرئیل از جانب خداوند به او گفته است که قضاي خداوند بر امّت تو
به اختلاف و تفرقه رقم خورده، سپس کاغذي طلبیده و آنچه قصد کتابت آن را در استخوان شانه داشت بر من املاء فرمود، و سه
نفر را بر این کار به شهادت گرفت: سلمان، أبو ذرّ، مقداد. و نام تمام امامان هدایت واجب الطّاعه را تا روز قیامت نام برد، أوّل نام
مرا، سپس دو فرزندم حسن و حسین و با دست به حسن و حسین اشاره فرمود، سپس نه نفر از اولاد فرزندم حسین را نام برد،
ص: 325 اي أبو ذرّ و مقداد آیا همین گونه نبود؟ آن دو برخاسته و گفتند: شهادت میدهیم بر پیامبر که همین را
در روي زمین و آسمان نزد » : شنیدیم. ( 1) طلحه گفت: بخدا سوگند که خود از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم که میفرمود
و من شهادت میدهم که آن دو جز حقّ بر زبان نراندند، و تو نزد من از آن « خدا هیچ کسی راستگوتر و نیکوکارتر از أبو ذرّ نیست
دو صادقتر و نیکوکارتري. سپس حضرت علیّ علیه السّلام خطاب به طلحه و زبیر و سعد و ابن عوف فرمود: از خدا بترسید و پی
رضا و خشنودي ایزد منّان رفته و درخواست آنچه نزد او است را بنمائید، و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگري ترسی به خود راه
مدهید. سپس طلحه گفت: میبینم که هیچ پاسخی به سؤال أصلی من در مورد قرآن ندادي آیا آن را براي مردم بیان نمیکنید؟
فرمود: اي طلحه، از سر عمد از آن طفره رفتم، حال تو بگو آیا قرآنی که عمر و عثمان جمع نمودند همه مصحف بود یا قسمتی از
آن؟ طلحه گفت: بلکه همه آن بود. فرمود: در این صورت اگر بدان عمل کنید از آتش رهایی یافته و به بهشت روید، الاحتجاج،
ج 1، ص: 326 زیرا در آن حجّت ما و دلیل حقّ ما و وجوب طاعت ما ظاهر و هویدا است. ( 1) طلحه گفت: مرا کافی است، همان
که قرآن باشد براي من کافی و بسنده است. سپس طلحه گفت: حال مرا از قرآنی که در دست شما است و تأویل آن و حرام و
حلال آن، باخبر فرما، که آن را پس از خود به که میدهی و صاحب آن کیست؟ فرمود: آن را که به أمر پیامبر باید قرآن را به او
بدهم وصیّ من و برتر از همه خلقان فرزندم حسن است، سپس آن را به فرزند دیگرم حسین خواهد داد، سپس به همین ترتیب به
فرزندان حسین خواهد رسید تا اینکه آخرین ایشان در حوض بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله وارد شود، ایشان با قرآنند و قرآن
با ایشان است و هیچ یک از دیگري جدا نخواهد شد. و این را بدان که معاویه و پسرش پس از عثمان به خلافت رسند، و پس از
آن دو هفت تن از فرزندان حکم بن ابی العاص یکی پس از دیگري تا دوازده رهبر گمراهی و ضلالت به حکومت رسند، همانها
که پیامبر در رؤیا دید که از منبرش بالا رفته و امّت را به قهقري و عقب بر میگردانند، ده تن آنان از بنی امیّهاند و دو تن از ایشان
همانهایند که اساس این عمل زشت را پیریزي نمودند، و گناه این دو تن در روز قیامت برابر با گناه تمام امّت است. الاحتجاج،
ج 1، ص: 327
[سخن ابو ذر- رضی الله عنه- در جمع آوري قرآن]
57 - از أبو ذرّ غفاريّ نقل است که گفت: وقتی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ( [سخن ابو ذر- رضی الله عنه- در جمع آوري قرآن] ( 1
وفات یافت حضرت علیّ علیه السّلام به جمع قرآن پرداخته و آن را نزد مهاجرین و انصار آورده بر ایشان عرضه داشت زیرا این بنا
صفحه 104 از 184
به سفارشی بود که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به او فرموده بود، و وقتی أبو بکر آن را گشود در همان اوّلین صفحه ذکر فضایح
قوم بود، عمر با شنیدن آن از جا پریده و گفت: اي علیّ این مصحف را بردارد ببر که ما را به آن نیازي نیست! آن حضرت نیز آن
را برداشته و باز گشت. سپس زید بن ثابت؛ از قاریان قرآن را احضار نموده و عمر به او گفت: علیّ نزد ما قرآنی آورد که در آن
ذکر فضایح قوم از مهاجر و انصار بود، و ما قصد داریم قرآنی جمع آوري نمائیم که عاري از هر گونه فضیحت و هتک حرمت
مهاجرین و انصار باشد، [آیا عهدهدار آن میشوي؟]، زید بن ثابت نیز پذیرفته و گفت: اگر در آخر کار که قرآن مطابق خواست
شما آماده شد علیّ قرآن خود را ظاهر نمود آیا فکر نمیکنید همه آنچه انجام دادهایم باطل خواهد شد؟ عمر گفت: چاره چیست؟
زید گفت: شما به حیله و سیاست داناترید، عمر گفت: هیچ چارهاي جز قتل و راحت شدن از دست او نیست، پس به طرح ترور او
بدست خالد پرداخت که عملی نشد و شرح آن نیز گذشت. ص: 328 پس چون دوره خلافت عمر آغاز شد از
حضرت علیّ علیه السّلام خواست که قرآن خود را بدو تحویل دهد تا آن را مطابق قرآن خود تحریف نماید و گفت: اي أبو الحسن
خوب است که آن قرآن که در زمان أبو بکر آوردي نزد ما آري تا بر آن اجتماع کنیم، حضرت فرمود: هرگز، هیچ راهی بدان
نیست، من آن را فقط براي اتمام حجّت بر شما بر أبو بکر عرضه داشتم، که در روز قیامت مگوئید: ما از این مطلب غافل و بیخبر
بودیم، یا بگوئید: آن را نزد ما نیاوردي! آري آن قرآنی که نزد من است جز مطهّرون و اوصیاي پس از من دستشان بدان نرسد. عمر
گفت: آیا وقت مشخّصی براي اظهار آن معلوم است؟ حضرت فرمود: آري؛ وقتی قائم از اولاد من ظهور نماید مردم را بر اساس آن
راه برده و سنّت بدست او جاري گردد.
[خطبه ابو ذر غفاري- رضی الله عنه-]
58 - و سلیم بن قیس گفت: من با حنش بن معتمر به مکّه بودیم که هنگام موسم حجّ أبو ( [خطبه ابو ذر غفاري- رضی الله عنه-] ( 1
ذرّ برخاسته و حلقهاي از باب کعبه را گرفته سپس با صدایی بلند فریاد زد: اي مردم، هر که مرا شناخت که هیچ و هر که مرا
نشناخت همانا من جندب بن جناده، أبو ذرّ غفاريّ هستم، اي مردم، من خود از پیامبرتان صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم که میفرمود:
مثل اهل بیت من در میان امّت همچون کشتی نوح در میان قوم او است، هر که بر آن سوار شود نجات » ص: 329
اي مردم، من خود از پیامبرتان شنیدم .« یابد و هر که آن را ترك گوید غرق گردد، و نیز همچون باب حطّه در بنی اسرائیل میباشند
من دو چیز را در میان شما گذاشتم که اگر دست تمسّک بدان زنید دچار گمراهی نخواهید شد، آن دو: قرآن و اهل » : که میفرمود
وقتی از مکّه به مدینه بازگشت نزد عثمان احضار شده و به او گفت: براي چه در موسم حجّ این حرفها .« بیت منند- تا آخر حدیث
را زدي؟ گفت: مأموریّتی بود که از طرف پیامبر انجام دادم، گفت: شاهد هم داري؟ در اینجا حضرت علیّ علیه السّلام و مقداد
برخاسته و شهادت دادند، سپس هر سه خارج شدند، عثمان رو به جمع نموده و گفت: این سه نفر خیال میکنند که در حال انجام
59 - نقل است که یکی از روزها عثمان به حضرت علیّ علیه السّلام گفت: اگر امروز تو در کار ( کاري (مأموریّتی) هستند. ( 1
خلافت من صبوري میکنی سهل است که پیشتر با کسی که بهتر از من و تو بود چنین رفتاري نمودي! حضرت فرمود: منظورت از
بهتر از من کیست؟ گفت: أبو بکر و عمر. ص: 330 فرمود: دروغ گفتی، من پیش از همه شما [زمانی که بتپرست
60 - سلیم بن قیس گوید: سلمان و مقداد و پس از آن دو ( بودید] و بعد از [مرگ] همه شما خدا را عبادت نموده و خواهم کرد. ( 1
أبو ذرّ نقل نمود، سپس خود حضرت أمیر علیه السّلام همان را فرمود که: مردي در حضور رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با علیّ
علیه السّلام به مفاخره پرداخت و چون پیامبر این را شنید روي به علیّ علیه السّلام کرده و فرمود: تو نیز بر عرب مفاخره کن که من
از هر لحاظ از شما گرامیترم زیرا: پسر عمویم پیامبر است و داماد اویم، و همسرم فاطمه علیها السّلام است و فرزندانم حسن و
حسین میباشند، جعفر طیّار بهترین برادر و مایه افتخار است و نیز عمویم حمزه سیّد الشّهداء است، و نیز بر کلّ عرب مفاخره کن که
صفحه 105 از 184
از همه ایشان در حلم گرامیتر و در علم وسیعتر و در اسلام قدیمیتري، و از تمام عرب در بذل جان و مال بیریاتري، و تو سرآمد
قاریان قرآن، و عاملان به سنّت من هستی، تو در کارزار و رویارویی با دشمن شجاعتري، تو از همه بخشندهتري، و در سراي دنیا از
همه زاهدتري، و از نظر اجتهاد در دین از همه پابرجاتري، تو از همه خوش اخلاقتر و از همه راستگوتر و از همه نزد خداوند متعال
و من محبوبتر هستی، تو پس از من سی سال خدا را پرستش میکنی و بر ظلم و ستم قریش صبر اختیار میکنی، و چون قدرت
میگیري با آنان در راه خدا به جهاد میپردازي، و بر اساس تأویل قرآن با آنان میجنگی ص: 331 همچنان که
همراه من بر اساس تنزیل قرآن جهاد نمودي، سپس مرگ تو شهادت است، که ریش و محاسنت از خون سرت رنگین شود، و این
61 - سلیم بن قیس گوید: ( را بدان که قاتل تو از جهت مبغوض بودن و دوري از حقّ همچون کشنده ناقه حضرت صالح است. ( 1
نزد سلمان و أبو ذرّ و مقداد نشسته بودم که مردي از اهل کوفه در طلب ارشاد و راهنمایی نزد ایشان نشست، سلمان گفت: بر تو باد
به ملازمت کتاب خدا و علیّ بن ابی طالب، زیرا او با قرآن است و هرگز از آن جدا نمیشود، و ما نیز شهادت میدهیم که خود از
علیّ دایر مدار حقّ است هر کجا که حقّ باشد او نیز با آن است، و بدرستی » : رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیدیم که میفرمود
آن مرد گفت: پس چرا مردم به أبو بکر .« که علیّ؛ صدّیق است، علیّ فاروق است، که میان حقّ و باطل را تمیز داده و جدا میکند
گفت: همان طور که خلافت و حکومت را به غیر او بخشیدند آن دو لقب را نیز به آن دو ؟« فاروق » : و به عمر « صدّیق » : میگویند
پیشکش کردند، با اینکه طبق فرمان خود رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله ما و ایشان همگی امر شدیدم که حکومت و امارت اهل
62 - از قاسم بن معاویه نقل است که به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: در حدیثی که ( ایمان را به حضرت أمیر تسلیم نماییم. ( 2
مردم ص: 332 در معراج رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روایت کردهاند آمده است که آن حضرت در شب معراج
حضرت فرمود: سبحان اللَّه ! همه چیز را تغییر دادند ؟« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، أبو بکر الصّدّیق » : در عرش مکتوب دید که
لا إله إلّا اللَّه محمّد » حتّی این را؟! گفتم: آري. فرمود: بدرستی که خداوند عزّ و جلّ وقتی عرش را آفرید بر آن مکتوب داشت که
لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ » : و هنگامی که آب را آفرید در مجراي آن مکتوب داشت که .« رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین
لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر » : و هنگامی که کرسی را آفرید در ستونهاي آن مکتوب داشت که . « أمیر المؤمنین
و هنگامی که .« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : و هنگامی که لوح را آفرید در آن مکتوب داشت که .« المؤمنین
ص: 333 . « لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : اسرافیل را آفرید بر پیشانی او مکتوب داشت که
و هنگامی .« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : 1) و هنگامی که جبرئیل را آفرید بر بالهاي او مکتوب داشت که )
و هنگامی که . « لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : که آسمانها را آفرید در اکناف و نواحی آن مکتوب داشت که
و هنگامی که کوهها را آفرید در رأس . « لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : زمینها را آفرید در طبقات آن نگاشت
و هنگامی که خورشید را آفرید بر آن مکتوب .« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : هر کدام مکتوب داشت که
لا إله إلّا اللَّه، محمّد » : و هنگامی که ماه را آفرید بر آن نگاشت که .« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین » : داشت که
و آن همان سیاهی و لکّهاي است که در ماه میبینید. ص: 334 پس هر کدام از شما « رسول اللَّه، علیّ أمیر المؤمنین
-63 از عبد اللَّه بن صامت نقل است که (1) . « علیّ أمیر المؤمنین » : بلافاصله بگوید « لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه » که میگوید
گفت: أبو ذرّ را دیدم در حالی که حلقه باب کعبه را گرفته و روي به مردم داشت گفت: اي مردم، هر که مرا شناخت که هیچ، و
هر که مرا نشناخت او را به نام خود آگاه کنم، من جندب بن سکن بن عبد اللَّه؛ همان أبو ذرّ غفاريّ هستم، من چهارمین فرد هستم
که همراه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مسلمان شدم، من خود از آن حضرت شنیدم که میفرمود- و همه آن را تا آنجا ذکر کرد
که-: اي امّتی که پس از پیامبرش حیران و سرگردان شدید، اگر در مسأله خلافت و ولایت همان را که خدا بر همه مقدّم داشته بود
مقدّم میداشتید، و آن را که خداوند مؤخّر داشته بود کنار میگذاشتید، و ولایت را در همان منظور نظر خداوند قرار داده بودید،
صفحه 106 از 184
هرگز ولیّ خدا محتاج به کمک خلق نمیشد، و هیچ فرضی از فرائض الهی ضایع و تباه نمیگشت، و هرگز دو نفر در حکمی از
احکام الهی به اختلاف نمیافتادند، زیرا که علم هر مشکل در نزد اهل بیت پیامبر شما است، پس وبال کردار خود را بچشید، وَ
64 - و از حضرت أمیر علیه السّلام نقل است که فرمود: (1) سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ. ص: 335
بیشکّ آن علمی که همراه آدم از بهشت به زمین هبوط کرده و فرود آمد و پیامبران از آن بهرهمند شدند [نزد من] و نزد عترت
65 - سلیم بن قیس گوید: شخصی از حضرت أمیر علیه ( پیامبرتان میباشد، پس با این وجود کی حیران و سرگردان گردید؟! ( 2
السّلام پرسید- و من به آن گوش میدادم-: مرا از بهترین مناقب خود باخبر ساز، فرمود: آنچه خداوند در قرآن نازل فرموده، پرسید:
من آن شاهد از رسول خدا صلّی اللَّه «1» چه آیاتی را در باره شما نازل فرموده؟ فرمود: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ
منظور «2» علیه و آله میباشم، و در آیه: وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَ هِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ
از کسی که علم کتاب نزد اوست من میباشم، و آن حضرت تمام آیاتی که در بارهاش نازل شده بود را ذکر نمود، مانند آیه: إِنَّما
و آیه: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی ،«3» وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ
1) سلیم گوید: عرض کردم: لطفا مرا از بهترین مناقب خود از جانب رسول ) و غیر آن را. ص: 336 «4» الْأَمْرِ مِنْکُمْ
خدا صلّی اللَّه علیه و آله نیز باخبر بفرمائید، فرمود: نصب ولایت من در روز غدیر خمّ به امر خداوند عزّ و جلّ، و حدیث منزلت که:
و اینکه در تمام عمر با پیامبر مسافرت ،« تو در نزد من همچون هارون در نزد موسی میباشی جز آنکه پس از من پیامبري نباشد »
کردم و جز من کسی خادم آن حضرت نبود، و روزي که فقط یک روانداز داشتیم، و من بودم و پیامبر و عایشه، و آن حضرت میان
ما میخوابید و چون هنگام نماز شب برمیخواست میانمان را با همان پتو حائل میگشت، پس شبی تبی سخت مرا تا صبح بیدار
داشته و آن حضرت تا صبح بخاطر من بیدار ماند، و تمام شب را در مصلّاي خود تا حدّ امکان نماز خواند و به من سرزد و به من
بار خدایا علیّ را شفا عنایت » : نگریسته، و این کار را تا خود صبح ادامه داد، و چون با أصحاب نماز صبح را اقامه نمود عرض کرد
سپس پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بگونهاي که همه .« کرده عافیت بخش، چرا که او از شدّت تب تا صبح مرا به خود مشغول داشته
بشنوند فرمود: اي علیّ تو را مژده باد! عرض کردم: خدا شما را مژده خیر دهد اي رسول خدا و فدایت گرداند. ص:
1) فرمود: من دیشب هیچ دعایی نکردم جز آنکه عطایم فرمود و هر چه براي خود خواستم همان را براي تو مسألت نمودم، و ) 337
در آن از خدا درخواست نمودم که میان من و تو پیمان اخوّت بندد و آن را انجام داد، و نیز مسألت نمودم که تو را ولیّ و سرپرست
همه مرد و زن مؤمنین قرار دهد و آن را نیز پذیرفت، و نیز درخواست نمودم که همه امّت را پس از من مطیع فرمان تو سازد، ولی
در این بین یکی از آن جمع به رفیق خود گفت: دیدي چه درخواستی براي او نمود؟ بخدا سوگند که درخواست .« پذیرفته نشد
یک صاع خرما بهتر از آن بود، یا از خدا میخواست که فرشتهاي را نازل نماید تا او را بر دشمنش یاري کند، یا درخواست گنجی
میکرد که خود و اصحابش از آن بهرهمند گردند، زیرا همه بدان محتاجند و آن بهترین درخواست بود. و هیچ دعاي خیري براي
علیّ نکرد جز آنکه براي او اجابت شد.
احتجاج أمیر المؤمنین علیه السّلام بر ناکثین ضمن ایراد خطبهاي در همان زمان که بیعت خود با او شکستند
66 - فرمود: به ( احتجاج أمیر المؤمنین علیه السّلام بر ناکثین ضمن ایراد خطبهاي در همان زمان که بیعت خود با او شکستند ( 2
درستی که خداوند ذو الجلال و الإکرام وقتی خلق را آفرید، ص: 338 و گروهی از آنان را انتخاب نموده و پاکان
خلق را برگزید و از میان ایشان رسولانی را ارسال فرمود، و بر او کتاب خود را فرو فرستاد، و قوانین دینی و فرائض را برایش معیّن
و این آیه فقط مخصوص ما اهل «1» نمود، جمله کلام الهی در این آیه جمع شد که: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ
بیت است نه غیر ما، ولی شما به اعقاب خود باز گشته و مرتدّ شده و پیمان شکستید و عهد خود را زیر پا نهادید، و این کار هیچ
صفحه 107 از 184
زیانی به خداوند نرساند، با اینکه خداوند فرموده بود که آن را به خدا و رسول و صاحبان امر باز گردانده و واگذار نمایید، همانها
که حقیقت را میفهمند، پس ابتدا اعتراف نمودید و پس از آن انکار کردید، با اینکه خداوند برایتان فرموده: أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ
بیشکّ صاحبان کتاب و حکمت و ایمان؛ آل إبراهیم هستند، همانها که خداوند برایشان واضح و .«2» بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّايَ فَارْهَبُونِ
آشکار ساخت ولی حسد ورزیده و این آیه نازل شد که: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ
پس ،«1» وَ الْحِکْمَۀَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً ص: 339 عَظِیماً فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجَهَنَّمَ سَعِیراً
آل إبراهیم ما هستیم که مورد حسد واقع شدیم همان طور که پدران ما مورد حسد واقع شدند، و نخستین فردي که حسادت شد
حضرت آدم بود که خداوند وي را با دست قدرت خود آفریده و از روح خود در کالبد او دمید، و ملائکه را به سجده او واداشت و
تمام اسماء و نامها را بدو آموخت و او را بر جهانیان برگزید، پس شیطان بدو رشک برده و از غاویان و خاسران گردید، سپس
قابیل بر هابیل حسادت نمود و دست خود به قتل او آلوده ساخته و از جمله زیانکاران شد، و حضرت نوح مورد حسد قوم خود قرار
و «2» گرفت که گفتند: ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ
انتخاب فرد برگزیده با خدا است، هر که را بخواهد برگزیند و مخصوص رحمت خود نموده و حکمت و علم را به هر که خواهد
بدهد. ( 1) سپس بر پیامبر ما محمّد صلّی اللَّه علیه و آله حسد ورزیدند، بدانید که ما آن اهل بیتی هستیم که خداوند رجس و پلیدي
را از ما دور ساخته، و مائیم آن جماعتی که همچون پدرانمان مورد حسد و رشک واقع شدیم، خداوند در این آیه فرماید: إِنَّ أَوْلَی
ص: .«4» و نیز فرموده: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ «3» النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ
340 پس مائیم شایستهترین مردم به حضرت إبراهیم، و مائیم وارث و رحم و خانواده او که وارث کعبه شدیم، و مائیم آل إبراهیم،
اي قوم، من شما را به سوي خدا و .!؟«1» آیا شما از آئین إبراهیم بر میگردید؟ با اینکه در قرآن میفرماید: فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی
رسول او و قرآن و ولیّ امر او میخوانم، شما را به سوي وصیّ و وارث پس از او دعوت میکنم، پس ما را اجابت کنید، و از آل
إبراهیم پیروي نموده و به ما اقتدا کنید، زیرا رعایت آن در حقّ ما آل إبراهیم بر همه فرض و واجب است، و قلوب جمله مردم مایل
آیا از ناحیه ما به ،«2» به ما است، و این همان دعاي إبراهیم علیه السّلام است که عرض نمود: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْهِمْ
شما هیچ گونه بدي رسیده، جز آنکه به خداوند و آنچه فرو فرستاده ایمان آوردیم، پس از تفرقه بپرهیزید که گمراه شوید، و
خداوند خود بر شما شاهد است که من شما را انذار نموده و ترساندم، و شما را بسوي حقّ خوانده و ارشاد نمودم، دیگر خود
میدانید و اختیار خود. ص: 341
احتجاج أمیر